مطالب جالب MATALEBJALEB.IR

مطالب جالب MATALEBJALEB.IR

حسین
مطالب جالب MATALEBJALEB.IR

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 



تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393 | 13:37 | نویسنده : حسین |

...

عکس های متحرک



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:57 | نویسنده : حسین |

 کار تهیه این سوسیس ها از صبح زود آغاز شده و ظهر هنگام به اتمام رسید. طول هر عدد سوسیس 16 سانتی متر بوده که به زودی برای فروش روانه فروشگاه ها می شود.

این دو قصاب خوش ذوق با کمک دهها نفر توانستند رکورد طولانی ترین سوسیس جهان را به اسم خود ثبت نمایند.
 
طول این زنجیره سوسیس 295263 متر بود که برای تهیه آن در حدود هزار کیلوگرم گوشت دودی و خشک شده مخصوص مصرف شده است .

گفتنی است طولانی ترین زنجیره سوسیس تاکنون 2541 متر بوده است . 

رکورد بلندترین سوسیس جهان + عکس

رکورد بلندترین سوسیس جهان + عکس


تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:18 | نویسنده : حسین |

 اتومبیل محمدجواد ظریـف وزیر امورخارجه در حاشیه جلسه هیات دولت

اتومبیل محمد جواد ظریـف + عکس



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:15 | نویسنده : حسین |

لطیفه طنز

 غضنفر میره برای عضو شدن تو بسیج مسئول ثبت نام ازش می پرسه معنی قدس سره الشریف یعنی چی؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه میگه همون دمش گرم خودمونه دیگه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه : ما میریم یه دور میزنیم ، بر می‌گردیم ، راستی تا ساعت چند بازید ؟

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یه بنده خدا پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطی می‌كنه، میره انگشت می‌كنه تو حلق راننده قطار

 

********لطیفه های خنده دار********


یه دفعه دو تا هزار پا همدیگر رو بغل میکنن میشن زیپ

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یه نفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ یارو میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم

********لطیفه های خنده دار********

 

ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

 

********لطیفه های خنده دار********

 

شوتیه عینكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا میره ، نمیدونی تا کجا میره

 

********لطیفه های خنده دار********

 

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

حکمتی برای فهیمان : یارو داشته دنبال جای پارك می گشته اما پیدا نمی كرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خدایا اگه یه جای پارك برام پیدا كنیا من نماز می خونم، روزه می گیرم كه یه دفعه یه جای پارك می بینه و به خدا می گه! خدا جون نمی خوادخودم پیدا كردم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

رئیس: خجالت نمی‌كشی تو اداره داری جدول حل می‌كنی؟ كارمند: چكار كنیم قربان، این سروصدای ماشینها كه نمی‌ذاره آدم بخوابه!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

دکتر برای یه بنده خدائی شیاف تجویز کردم ، یارو رفت و یکهفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نمیدونم تا این کپسول ها که دادین را میخورم دلم آشوب میشه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

غضنفر می‌میره می‌ره اون دنیا، ازش می‌پرسن چی شد مُردی؟ میگه داشتم شیر می‌خوردم ! میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه بابا، گاوه یهو نشست

 

********لطیفه های خنده دار********

 

نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

 

********لطیفه های خنده دار********

 

طرف یه تیکه آشغال می پره  تو چشمش . می ره جلوی آینه  تو چشش فوت میكنه. خانمش بهش میگه دیوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به مشنگه میگن اگه یه دختر بهت پا بده چی کار می کنی؟ میگه خوب میدمش به یه جانباز!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یه پیرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به یکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد

دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!

یارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست یارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یکی از این جوون های مغز قاطی پارچه می بره خیاطی می گه آقا اینو واسم کت شلوار بکن فردا نیام بگی سوزنم شکست چرخم خراب شد حال نداشتم اصلا پدر سگ بده نمی خوام بدوزی

 

********لطیفه های خنده دار********

 

از یکی میپرسن فرق کچل با هواپیما می دونی چیه؟ میگه بابا ما سرمون میشه کچل که اصلا فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافی است

 

********لطیفه های خنده دار********

 

مشتری: این کت چنده؟

فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان

مشتری: وای! اون یکی چنده؟

فروشنده: وای وای!!

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یارو سکه میندازه صندوق صدقات ٬ سوارش میشه

 

********لطیفه های خنده دار********

 

دو تا تنبل دراز كشیده بودند یكیشون داشته خمیازه میكشیده اون یكی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا كن

 

********لطیفه های خنده دار********

 

عروس میره گل بچینه ، شهرداری میگیرتش

 

********لطیفه های خنده دار********

 

طرف خودشو میمالیده به سپر ماشین ! میگن چی کار میکنی بابا, میگه دارم اوقاتمو سپری میکنم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

یکی زنگ میزنه 118 میگه شماره غضنفر رو دارید یارو میگه نه ، میگه پس من میگم تو یادداشت كن داشته باشی

 

********لطیفه های خنده دار********

 

به یارو میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟ میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم

 

********لطیفه های خنده دار********

 

اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

 

********لطیفه های خنده دار********

 

 

لطیفه های خنده دار

 

مرد چهار شانه

مردی جلوی مردی دیگر می ایستد و می گوید: شما آقا حمید هستید؟

آن مرد می گوید: بله، چه طور مگه؟

می گوید: آخه من شنیدم که شما مردی چهار شانه هستید؛ ولی حالا که شما را دیدم دو شانه بیشتر ندارید!

 

 

نسخه دکتر

بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!

دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟

بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟

 


 

در کلاس زیست شناسی

معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش.

 


انشاء

 

معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز جواب داد:نوشته ام!

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!

 

 

جمله سازی

معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.

رضا: علی با حسین به پارک رفتند.

معلم: پس محمد کجاست؟

رضا: محمد خواب موند، نیومد!


 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:15 | نویسنده : حسین |

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:12 | نویسنده : حسین |

 یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود


" نامه ای به خدا "

با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند ، در نامه این طورنوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100 دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر ازدوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم

هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد.  نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند
در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند
همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال بودند
 

عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید كه روی آن نوشته شده بود : نامه ای به خدا!

همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند.
مضمون نامه چنین بود

خدای عزیزم: چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم.  با لطفتو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.  من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی

البته چهار 
دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره پست آن را برداشته اند !!!!

 



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:12 | نویسنده : حسین |

 به کوری بعضیا دوباره شروع میکنم 




اینم اونی که قراره چشش کور شه :D



بعــــــــــــــــــــله



تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393 | 15:9 | نویسنده : حسین |

 



تاريخ : یک شنبه 9 شهريور 1393 | 14:47 | نویسنده : حسین |

 قبض برقمون اومده ۱۸ هزار تومن!

بابام : مطمعنی ۱۸ هزار تومنه؟! شاید ۱۸۰ هزار تومن باشه!

من : نه. همون ۱۸ هزار تومنه

بابام : مطمعنی قبض ماس؟!

من : آره

بابام شاید قدیمیه؟!!!!

من : نه بابا واسه همین دوره س!

بابام : شاید به تومن نوشته!!!

من نه

بابام تا الان نزدیکِ ۵۴ رکعت نماز شُکر خونده!

.

.

.

یکی ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺮﻣﯿﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ…

ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻪ ﺑﺮﻡ

ﺍﺯ ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﺭﺩ ﺷﻢ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺒﺮﻥ !

.

.

.

یکی از بچه ها از اون قلیون کشای حرفه ایه

 جوری که داره تمرین میکنه با دود قلیون مثلث متساوی الساقین درست کنه!

لازم به ذکره که آخرین بار ذوزنقه داده بیرون !

.

.

.

حس رنگ زرد چراغ راهنمایی رانندگی رو دارم که هیچکی بهش

تـــــــوجـــــــه نمیکنه !

.

.

.

پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست

اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !

.

.

.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻣﺰﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﺮﮎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪﻡ

ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻪ

ﻭﻟﯽ ﻓﻌﻼ” ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻕ ﺷﯿﺮ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮ ﺑﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ =))

.

.

.

داشتیم فیلم هندی میدیدیم

سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رونابود کرد !

گفتم بابا ایناخالی بندیـــه!

بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ، تو بوی سیگار میـدی :| !

هیچی دیگه ضایع  شدیم نشستیم ادامه فیلم رو نیگا کردیم

.

.

.

بابام اومده میگه قانون جدید راهنمایی و رانندگی رو شنیدی ؟

گفتم: نه

گفت: تصویب کردن از این به بعد اونایی که بنزین نمی زنن

غلط میکنن ماشینو ببرن بیرون !

.

.

.

میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید

دانشجوها میگن خسته نیستیم بقیه درسو بگو دیگه …!



تاريخ : یک شنبه 9 شهريور 1393 | 14:42 | نویسنده : حسین |

 توصیه میکنم بخونید خیلی قشنگه داستان بسیار زیبا...

ﭘﺴﺮﻩ:ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ:ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ
ﭘﺴﺮ :ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ.
ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶ
ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ
ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ
ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ
ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ
ﺩﺍﺩﻩ .

 

ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ

ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ
ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ
ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
ﻣﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ
ﺭﻓﺖ ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ .ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ
ﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ
ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ. ﭼﺸﻢ
ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ
ﺑﻮﺩ: ﻋﺰﻳﺰﻡ،ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ
ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ....ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...
ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... 
ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ....
ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ
ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ :|

 




تاريخ : یک شنبه 9 شهريور 1393 | 14:39 | نویسنده : حسین |

 جوک های جدید و خنده دار, مطالب طنز



تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393 | 16:24 | نویسنده : حسین |

  دقت کردین لب آدم هیچ وقت تبخال نمیزنه مگه این که ۲۴ ساعت بعدش عروسی یا مهمونی دعوت باشی...!

Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
کلا هروقت عجله داشتی باشی به چراغ های قرمز میخوری
ولی اگه بخوای یه اس ام اس رو تا آخر بنویسی، همه چراغا سبز میشه !!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
توجه مهم :
دخترها از آنچه در زمستان میبینید لاغرترند !
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
از دختره پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟ اکسپلورر؟ اپرا؟ فایرفاکس؟ ...
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
دوغ قبول!
شیرکاکائو قبول!
آبمیوه پاکتى قبول!
اصلا نوشابه هم قبول!
آب معدنى رو دیگه برا چى تکون میدى؟!
... ... همش همونه !!!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
نابینا و گیلاس
نابینا: مگر شرط نکردیم از گیلاسهای این سبد یکی یکی بخوریم ؟
بینا : آره
نابینا : پس تو با چه عُذری سه تا سه تا می خوری ؟
بینا : تو واقعا" نابینایی ؟!
نابینا : مادرزاد!
بینا : پس چطور فهمیدی من سه تا سه تا می خورم ؟!
نابینا : واسه این که من دو تا دو تا می خورم و تو معترض نمی شی :دی
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
وقتی کباب با برنج میخوریم ۹۰%حواسمون به اینه که هر دوتاش باهم تموم شه !
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
داشتیم وسایل انباری رو مرتب می کردیم، مامانم یه مداد رنگی ۲۴ رنگِ قاب فلزی از تو یه کارتن در آورد.
زد زیر خنده گفت: می دونی چیه؟
گفتم: نه!
گفت: این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد، بهت بدم، ولی حیف که نشد.
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
دیشب که خوب می خوردین
این چی چیه آوردین !؟
گروه کُر بانوان در مراسم پاتختی ))
اینم یه مدلشه:
این چی چی بود آوردین؟
گندشو در آوردین!
دستت وبال گردنت
با این کادو آوردنت
هفت روز هفته خوردین
همینو فقط آوردین؟!!!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
مامانم : پسرمون شام نخورد .. خاک به سرم .. حتمأ معتاد شده ..!
بابام : نه بابا حتماً بیرون یه چیزی با اون دخترا کوفت کرده ...
و هیچکس ندانست من هیچوقت کوکو سبزی دوست نداشتم !!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
آقــا واقعـــاً مــن مــونـــدم !
جمعیـــت دختــــرا ایــنــقــــد زیـــاده .. پــس چــرا شمـــاره شــانـسـى میــگیــرى هــمـش پـســر جــواب میــــده ؟!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
باید تو چشم اونایی که واسشون کاری میکنی اما تشکر نمیکنن زل بزنی بگی :
وظیفم نبود، لطف کردم !!
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
خداییش لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست :دی )
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون میزارم گوشم . آهنگ پلی نمیکنم. بعد گوش میکنم ببینم بقیه راجع به من چی میگن...
امتحان کنین جواب میده )
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
وضعِ نت یه جوری شده که ،
هفت هشت تا تب باز می کنی،
بعد مثل سیخای کباب هی دونه دونه ازاون اول تاآخر بهشون
سرمیزنی ببینی درچه وضعیه،لود شده یا نه..!
والاااااا ....
Ο..Ο..Ο..Οجوک های جدید و خنده دارΟ..Ο..Ο..Ο
بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن
همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان !

منبع:khanoomgol.com



تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393 | 16:22 | نویسنده : حسین |

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:12 | نویسنده : حسین |

 کاش غم و غصه هم قیمت داشت

مجانی است، همه می خورند!

کاش روی دهانمان کنتوری نصب می شد

و جریمه غصه ها را به حساب آنان می ریختیم

غصه نخوریم مردم!

سیاست مدارها هم روزی بزرگ می شوند و به مدرسه می روند

و دنیا مثلِ گلِ مصنوعی قشنگ می شود

هر چیز مجانی که ارزشِ خوردن ندارد!

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:11 | نویسنده : حسین |

 http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/mataleb1/baron1.matalebeziba.ir.gif



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:8 | نویسنده : حسین |

مطلب

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد 
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست

 

 


تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:7 | نویسنده : حسین |

مطلب طنز

 یادمان باشد:

همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"

کمی کنجکاوی پشت " همین طوری پرسیدم"

قدری احساسات پشت" به من چه اصلا"

مقداری عصبانیت پشت " چه می دونم"

اندکی درد پشت "اشکالی نداره " وجود دارد...




تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:6 | نویسنده : حسین |

 ﺑﺎﺑﺎﻡ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ، ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﭼﯿﻪ ؟ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﯿﮕﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺣﻀﺮﺕِ ﻋﺒﺎﺳﯽ ﻗﯿﺎفه ﺧﻮﺩﺗﻪ ﯾﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﯼ ؟

همین فردا میرم چادر میزنم توی بهزیستی !
.
.
پسرخاله ام ۱۱سالشه دیشب پرسید چطوری میتونم یه گجت طراحی کنم ؟؟؟
من تو سن این بودم بزرگترین سوالم این بود بروسلی قویتره یا جکی چان !
.
.
چند روز پیش واسم خواستگار اومده بود مامانم خیلی زود ردش کرد رفت ؛ بهش گفتم : واسه چی اینجوری ردش کردی ؟ گفت : کسی که تورو میخواد حتما مورد داره !!!
واقعا اینم خونوادس که ما داریم ؟!
.
.
ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻥ ، ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﺯﻧﻪ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﭽﺶ ﺧﻮﺷﮕﻞ میشه !
ﻣﺎﻣﺎﻧ ﻣﻨﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺳﻤﺘﻪ منو ﻧﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : ﮐﻮ ؟؟؟ ﺍﯾﻨﺎﻫﺎ ، ﻣﻦ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﭼﯽ ﺷﺪ ؟؟؟
.
.
پشت در اتاق بودم دیدم صدا آخ و اوخ داداش کوچیکم میاد ، درو باز کردم دیدم مامانم داره داداشمو با کابل HDMI میزنه !
به مامانم میگم چرا با کابل HDMI میزنی ؟ میگه میخوام کیفیت کتک بالا بره !
پیشرفت تکنولوژی داره موج میزنه تو منزل ما …
.

.
یکی دو روزه مامانم رفته مسافرت ، امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم ! فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود :
نخورید ؛ مایع ظرفشویی
نخورید ؛ سمِ گلدون
نخورید ؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟
گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله ، اونیکه نوشته مرگ موش توش گزه ، اونیکه نوشته صابون توش شکلاته !
.
.
بچه خواهرم ۶سالشه ، داشت برنامه کودک میدید من کانالو عوض کردم
برگشته بهم میگه آخه قیافه هم نداری که یه چیزی بهت بگم !
.
.
بابام سرفه میکرد ، گودزیلای ۵سالمون (بچه داداشم) برگشته میگه : آب نمک بریز تو گلوت قار قار کن !
.
.
مکالمه مامانم و بابام :
مامانم : چای میخوری برات بریزم ؟
بابام : آره خانوم ، دستت درد نکنه !
مامانم : دخترم پاشو واسه من و بابات یه چای بریز بیار !
.
.
یه بارم همه فامیل خونه بابابزرگم اینا جمع بودیم ، هرکی سرش به یه کاری گرم بود ، همه خونه رو سکوت فرا گرفته بود که یهو بابابزرگم این سکوتو شکوند و یدونه زاااااارت بوقید ؛ یهو خالم برا اینکه بابابزرگم خجالت نکشه به من گفت إإإ حمید زشته این چه کاری بود کردی ؟؟؟
من
۲دقیقه بعد بچه خالم ۶سالشه نذاشت آبا از آسیا بیفته و فضای حادثه قبلی بخوابه که پشت بندش یدونه زاااارت بوقید ؛ بعد خالم اومده دره گوش من میگه حمید بگو اینم من بودم ، واسه روحیه عرفان خوب نیس !
من
پدربزرگم
هوای اتاق
روحیه عرفان
روحیه من
بوق
.
.
آقا مانیتورمون خراب شده بود برداشتم ببرم بدم درستش کنن ، مامانم گفت بالا سر یارو وایسا عکس عروسی اینا توشه !
.
.
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﻡ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮐﻪ ۳ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ ﺷﻠﻮﺍﺭﺗﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺭﻧﯿﺎﺭ ﺯﺷﺘﻪ ، ﻫﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﺭبیار !
ﺑﭽﺶ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ …
.
.
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺎﻣﺖ ﺁﻣﺎﺩﻩ س ، ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺗﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﺮﯾﺰ ﺗﻮ ﭘﻠﻮﭘﺰ ۴۰min ﺑﻌﺪﻡ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﻭﺍﺳﺖ ﺩﻭ ﺳﯿﺦ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﯿﺎﺭﻥ !
.
.
مامانم یه ظرف انگور گذاشت روی میزم ، منم هی می‌خوردم ، بعد از ده دقیقه اومد بردش !
پرسیدم : چرا میبری ؟ گفت : یادم رفته بشورمش !
امنیت جانی ندارم من تو این خونه !!!
.
.
مامانم میخواست زنگ بزنه به خالم ، شماره رو اشتباه گرفت یارو گوشیو از اونور برداشت گفت : بله ؟
مامانم هول کرد گفت : ببخشید مثل این که معذرت میخوام !
.
.
دیروز بابام اومد اتاقم در زد گفت : اجازه هست بیام تو ؟
منم گفتم نه الان وقت ندارم …
آره دیگه خونه ما اینجوریاس ؛ فقط قراره آخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع بشن بابامو قانع کنن که از ارث محرومم نکنه !
.
.
مامانم تازه یاد گرفته اس ام اس بده ، واسم نوشته : آیا برای ناهار می آیی ؟
جواب دادم : آری می آیم !
نوشته : از خودت مراقبت کن !
جواب دادم : مادر تو را بسیار دوست دارم !
نوشته : فرزند صالح گلی است از گلهای بهشت !
خدایا این شادی هارو از ما نگیر …
.
.
برادرزادم ۴سالشه زنگ زده میگه عمه اون اسباب بازیه که گفتم حتما برام بخریااااا ؛ اگه یادت رفت زنگ بزن بهم تا یادت بندازم !
فرستنده : مترسک
.
.
چنوخت پیش تو خونه سره یه چیزی یه هفته مریض بودم و حالم خیلی بد بود اصن یه وضی !
بابام با حالت بغض گفت پسرم نکنه سرطان داری ؟
مامانم از اونور داد زد نه بابا ما از این شانسا نداریم !!!
.
.
امروز داداشم واسه پسرش یه آیپد گرفت ، پسرش کارتون آیپدو باز کرد و شروع کرد به ترکوندن مشمباش !
به داداشم گفتم واسه کی داری تلاش میکنی ؟؟؟!
.
.
به مامانم میگم دخدره خیلی دوستم داره
میگه محلش نزار
میگم نمیشه ، اس میده
میگه فکر کن دهکده آبی پارسه ، راحت !
بهترین مشاوره زندگیم بود ، کاملا قانع شدم …
.
.
به مامانم میگم میرم خودمو آتیش میزنم راحت شید !!!
میگه نکن ، می بینی دلمون سوخت خاموشت کردیم نیمه سوخته شدی ! برو دار بزن که واقعنی بمیری …
الغرض اینکه کیا خانواده واقعی منو میشناسن ؟؟؟
.

.
گفتم بذار یه ذره خودمو واسه مامانم لوس کنم ، گفتم : ماماااان ! گفت : بله ؟
گفتم : وقتی من به دنیا اومدم تو و بابا چه حسی داشتین ؟؟؟!
گفت : هیچی والا ، یه بدبختی به بدبختیامون اضافه شد !
مهر و محبت مادری تو خونه ی ما موج میزنه ، تورو خدا تعارف نکنیناااا ، هروقت کم آوردین بیاین قرض بگیرین !
.
.
دیروز خالم اومده بود خونمون بعد من با داداشم داشتیم با هم پفک میخوردیم ، بعد خالم گفت چقد خوبه صمیمی هستین دقیقا مثل یک جسم در دو بدن !
فکر کنم یک روح در دو جسمو میگفت ؟!
خلاصه الان دندون نمونده توی دهنم از بس در و دیوارو گاز زدم !
.
.
پسر خاله م در حالِ ترکِ سیگاره ، خودشو میکشه از صبح تا شب سیگار نمیکشه
شب به خاطرِ اراده خفنش به خودش دو نخ سیگار جایزه میده !!!
.
.
شوهرخالم توی چشم پزشکی به دختر خاله م تقلب رسونده ، دکتره بیرونش کرده !
.
.
برادرزاده م ۵سالشه ، زنگ زده بهم میگه : عمو جون ؟! گفتم : جون عمو ! گفت : کی میخوای بیای خونه ما ؟! گفتم : همین روزا میام عزیزم ، چطور ؟! گفت : اَه ! گفتم : چیه عزیزم ؟ چرا ناراحتی ؟! دوست نداری بیام ؟ گفت : اگه اومدی یه قولی بهم میدی ؟ گفتم : بگو عزیزم حتما !!! گفت : قولِ قول ؟ گفتم : آره فدات بشم قول میدم …
گفت : قول میدی اومدی خونه مون خرگوشی که تازه خریدم رو نخوری ؟؟؟

ما یه کبابی کنار خونمون هست منم مشتری سفت و سختش بودم ؛ دیروز به دلیل استفاده از گوشت خر تعطیل شد !

من

سازمان حمایت از حیوانات نیمه اهلی

دوباره من

گربه های محل

سه باره من

بوفه مدرسان شریف

و در آخر من : روحم شاد یادم گرامی !


مکالمه ی من و مغازه دار :

من : ماژیک دارین ؟

چه رنگی میخواین ؟

مشکی.

نداریم.

آبی.

نداریم.

قرمز.

نداریم.

میشه بگین چه رنگی دارین ؟

اصلا ماژیک نداریم !

من هنوز تو کف دلیل سؤال اولیش هستم ، فک کنم میخواست ببینه من چه رنگی دوست دارم ولی من فعلا قصد ازدواج نداااااااارم !!!

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:4 | نویسنده : حسین |

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:4 | نویسنده : حسین |

مطلب طنز

 همــــه ماهــــر شــــده انــــد ...

یــــک نفــــر هــــزاران نفــــر را ,
بــــا هــــم دوســــت دارد ...!
امــــا مــــن !
نــــاشیانــــه بــــه یــــک نفــــر ,
دل میبنــــدم هـــــــــــــــزاران بــــار

 



تاريخ : پنج شنبه 6 شهريور 1393 | 13:4 | نویسنده : حسین |

مطلب

ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﻮﻧﻢ


ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ


ﺩﻟﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕیـﺎﺵ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﻩ


ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ


ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ


ﺗﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﺩﺍﺩﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﻮ

...

ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﮐﺸﯿﺪﻡ


ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻡ


ﻧﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ


ﻣﮕﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ


ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻧﺒﺎﺷﯽ


ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺷﯽ....                             



تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393 | 9:2 | نویسنده : حسین |

مطلب

 اقتصاددان‌ها و مشاورها راهنمایی‌هایی را برای پس انداز کردن، بدون تغییر در شیوه زندگی افراد، ارائه کرده‌اند که عبارتند از :


مدیریت اقتصادی یکی از هنرهای بزرگ افراد در زندگی است که با روش‌هایی ساده می‌توان این کار را عملی کرد.

برخی از افراد از توان مدیریت بالایی برخوردارند و به راحتی قادر به پس‌اندازه کردن برای تامین اهداف و آرزوهای خود هستند اما برای گروهی دیگر، سعی در تامین هزینه خوراک و پوشاک ماهانه یکی از تلاش‌های بزرگ زندگی محسوب می‌شود و این افراد نمی‌توانند به راحتی هزینه‌ای را پس انداز کنند. اقتصاددان‌ها و مشاورها راهنمایی‌هایی را برای رسیدن به اهداف مالی، بدون تغییر در شیوه زندگی افراد، ارائه کرده‌اند که عبارتند از:
 


تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393 | 8:57 | نویسنده : حسین |

لبخند...

لبخند زدن خیلی راحت تره
تا بخوای به همه
توضیح بدی چرا
حالت خوب نیست ...



تاريخ : سه شنبه 28 مرداد 1393 | 14:55 | نویسنده : حسین |

ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ

ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺷﺴﺘﻦ ﻗﺒﺮ

ﻧﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ !



تاريخ : سه شنبه 28 مرداد 1393 | 14:55 | نویسنده : حسین |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.